دوران کودکی
او در هفتم مهرماه ۱۳۲۳ در محله اهراب تبریز، دربند مدقالچیها چشم به جهان گشود. خانواده او اصالتاً آذربایجانی بودند. پدرش، فرزند ارشد خانواده، در حجره و کارگاه پارچهبافی پدرش کار میکرد. نام خانوادگی آنها نیز از شغل جدش گرفته شده و از “متقال” فارسی به “مدقال” آذری تغییر یافته بود. پدربزرگش در گوش او اذان گفته و نام “نصرالله” را بر وی نهاد. پدرش بیوک (بزرگ) و مادرش ربابه نام داشتند. خانواده پدری، بهویژه عموهایش، اغلب تحصیلات دانشگاهی داشتند و برخی از آنها به درجات علمی و حرفهای والایی مانند طبابت و مدیریت آزمایشگاه دست یافته بودند. به قول جلال آل احمد، خانواده آنها “منورالفکر” بودند و به هنر و تحصیل اهمیت میدادند. مادرش هنر گلدوزی را نزد خانمی ارمنی که در دانشگاه استانبول تحصیل کرده بود، آموخت. این خانم با تلاش و پشتکار فراوان هزینه تحصیل خود را با فروش کارهای دستی تأمین میکرد و آثارش شامل نقاشی و سیاهقلم بود.
در سال ۱۳۳۰ به دلیل شرایط اقتصادی، پدرش به تهران مهاجرت کرد و در خانهای در خیابان شاه سابق ساکن شد. او همچنین حجرهای در بازار زید خریداری کرد. مادرش او و برادر بزرگش را در دبستان خواجه نصیر ثبتنام کرد و بعد از مدتی به دبستان ملی الفبا منتقل شدند.
در سال ۱۳۵۳، او دکلمه بلندی را که مدیر مدرسه نوشته و به او آموخته بود، اجرا کرد و مورد تشویق پدر و مادرها، معلمها و مدیر مدرسه قرار گرفت. در آن روز، معلم او، سرکار خانم احمدی، یک دفترچه زیبا که در آن گلهای خشک شده به همراه جملات آموزنده چسبانده شده بود، به او به عنوان جایزه داد؛ و این دفترچه همچنان به عنوان یک یادگار ارزشمند نزد او باقی مانده است.
آغاز راه هنری
پس از دوره دبستان، او به دبیرستان راه یافت و در آنجا به فعالیتهای هنری و ورزشی علاقهمند شد. از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۰، او در سالنهای مدرسه آسیه، گروه فرهنگی کارگر و تالار فرهنگ، چندین نمایشنامه را اجرا و کارگردانی کرد. در تابستان ۱۳۴۱، به توصیه داییاش که در بانک ملی کار میکرد، برای تعطیلات تابستانی به دنبال کار گشت. یکی از همکاران داییاش وقتی صدای او را شنید، به دایی او گفت که صدای خوبی دارد و او را تشویق کرد که در زمینه دوبله فعالیت کند. با همین انگیزه، او برای اولین بار در تابستان ۱۳۴۱ به استودیوی عصر طلایی رفت و با شور و هیجان، کار دوبله را آغاز کرد.
او اولین تجربه دوبله خود را با گفتن جمله کوتاه “بله قربان” به جای یک مستخدم انجام داد و پس از آن، به استودیوهای دیگری مانند استودیوی تخت جمشید معرفی شد و به تدریج با کارهای کوچکتر، علاقه و استعداد خود را نشان داد.
در سال ۱۳۴۳، او به استودیو جدیدالتاسیس آوازه در خیابان رامسر منتقل شد و کار خود را با هنرمندان برجستهای مانند هوشنگ لطیفپور ادامه داد. این تجربهها او را به عنوان یک دوبلور حرفهای مطرح کرد.
آثار و فعالیتها
او به جای بسیاری از هنرپیشههای معروف مانند چارلز لافتون، مارتین بالزام، ارنست بورگناین، لی ماروین و همچنین هنرپیشههای ایرانی مانند جمشید مشایخی، جلال پیشوائیان و ناصر ملک مطیعی صحبت کرده است.
او در فیلمهای مطرحی چون “پدرخوانده”، “خوب، بد، زشت”، “محمد رسولالله” و “مردی برای تمام فصول” به ایفای نقش پرداخته است.
او در دوبله بسیاری از سریالها، فیلمها، و مستندهای پرطرفدار مشارکت داشته که یکی از برجستهترین آنها سریال محبوب «آنشرلی با موهای قرمز» است. با دقت و وسواس خاصی، وی به دوبله این سریال پرداخت و یکی از ماندگارترین و بهیادماندنیترین آثار خود را خلق کرد که همچنان در خاطر مخاطبان باقی مانده است.
در سال ۱۳۶۳، به دلیل مسائل پزشکی فرزندش و یک عمل جراحی، به آلمان مهاجرت کرد و ۹ سال و ۱۱ روز در آنجا ساکن شد.
در این مدت، زبان آلمانی آموخت و تلاش کرد در دوبله آلمان سهمی داشته باشد، اما به دلیل نداشتن لهجه آلمانی، این امکان برای او فراهم نشد.
او در این مدت به پژوهش درباره دوبله، ساختمان دهان و تاثیرات بعضی بیماریها در بیان پرداخت و در آینده قصد دارد این پژوهشها را به صورت کتاب منتشر کند.
سوابق تدریس و فعالیتهای حرفهای
این هنرمند در طی سالهای فعالیت خود علاوه بر دوبله، در زمینه آموزش گویندگی و فن بیان نیز تجربههای ارزشمندی دارد. او تدریس در مراکز معتبر آموزشی را تجربه کرده است، از جمله حوزه معاونت سیاسی صدا و سیما، دانشکده صدا و سیما، جهاد دانشگاهی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، و مؤسسه فرهنگی هنری قرن ۲۱. علاوه بر این، او بهعنوان مدرس و استاد راهنما در ۱۲ مرکز استانی صدا و سیما در سطح کشور به آموزش و تربیت گویندگان جوان پرداخته است.